نویسنده: سید مهرداد موسویان
تعداد صفحه: حدود ۲۰۰ صفحه
ناشر: شهرستان ادب
ردهبندی سنی: دبیرستان
بیخیال پشتبام میشوم، هر چند دلم لکزده برای پشتبام. روی پشتبام ناصر قصّاب یک کلاغ نشستهاست. جُم نمیخورد. مثل اینکه دارد به من نگاهمیکند. روی یک پا نشسته و به من زل زده. کلاغ بال میزند و مینشیند روی سرم. خوشم میآید. همیشه از کلاغها خوشم میآمده. یاد یک خاطرهٔ تلخ نوجوانی میافتم. تازه بابا مرده بود. هفتش نشدهبود. تازه سیکلم را گرفته بودم. از مدرسه برگشتم و دیدم تکتک کبوترهای بابا را ننه سپرده دست ناصر قصّاب. تکتکشان را. دو دستی کوبیدم توی سرم... (پشت جلد کتاب)
کمی بیشتر دربارهٔ کتاب :
سفیدی پر کلاغ یک داستان بلند / رمان کوتاه است. قصه این کتاب در سالهای آستانه انقلاب اسلامی اتفاق میافتد. سالهایی که هنوز کسی خوابش را هم نمیبیند که این جوانکهای خرابکار مذهبی آیندهای داشته باشند. ساواک با تمام قوا دنبال عناصر آشوبطلبی است که با تحریک احساسات مذهبی مردم آنها را به مقابله با دستگاه حاکمیت ترغیب میکنند.
داستان این کتاب هم حول یکی از همین تعقیب و گریزهای حساس و نفسگیر شکل گرفتهاست. هرچند که شخصیت اصلی کس دیگری است و داستانش هم چیز دیگری است: سفیدی پر کلاغ همزمان که یک داستان پر تعلیق و غافلگیرانه است، داستان یک تغییر و تحول آرام و تدریجی است.
من از آقای موسویان دو کتاب خواندهام: این کتاب و یک مجموعه داستان کوتاه (باز هم با حال و هوای انقلاب و مبارزه با رژیم ستمشاهی). مهمترین هنر موسویان (خصوصا در این کتاب) این است که شما را با قصه همراه میکند و مدام دلهره شخصیتها و سرنوشتشان را دارید و برایشان صادقانه خوشحال / ناراحت میشوید.
از اینها که بگذریم هر چند که کتاب در رده کودک و نوجوان است ولی به نظرم بیشتر برای دبیرستانیها مناسب است. بیشتر این عدم تناسب برای بچههای کوچکتر به لحاظ خشونت و خاطرات سربازی () و حضور پر رنگ مشروبات الکلی و سخنان رکیک است.
پینوشتها :
یک) حسن آقای صنوبری در وبلاگش این کتاب را (به همراه یک کتاب دیگر) معرفی کرده بود.
دو) خیلی جدی قصد داشتم اینجا نوشتن را تمام کنم. فعلا تا آهر دهه فجر سعی میکنم چندتایی اثر مرتبط معرفی کنم تا ببینیم خدا چه پیش میآورد.
سه) نوشتن یک متن ساده (مثل این) هم برایم سخت شدهاست. نمیتوانم حرفم را به زبان نوشتار بنویسم و این نشانهٔ بدی است.